loading...
saiti baraye roman
nazaneen بازدید : 21 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 11 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 20 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 12 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 16 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 17 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 11 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 13 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 8 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 13 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 13 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 11 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 11 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 10 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 16 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 14 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 13 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (2)

کیان-نه بابا،حالا چرا پاچه میگیری؟؟ -اخه ترسیدم یکی از دوستام باشه شک کنه.

کیان با خنده-چیه می ترسی من دوستاتو اغفال کنم و باحاشون حال کنم بعد سر تو بی کلاه بمونه عزیزم؟؟ من که خیلی از حرف کیان بهم برخورده بود غریدم: -عزیزم و درد عزیزم و مرض،خفه شو و برو از این خونه،دیگه نمیخوام ریختتو ببینم...هری!!! کیان که شوکه شده بود گفت: کیان-چته ها دور برداشتی دختره ی هرزه ی کثیف هرشب با یکی میگذرونی و من هیچی نمیگم بازم دوقورت و نیمت هم باقیه...زیادی پرو شدی ادبت میکنم تا دیگه زبون درازی نکنی... هرزه ی اشغال... و با یه حرکت کمربندشو کشید،از دوستای دیگه ام که از این کارا میکردن پرسیده بودم درباره ی کیان همه میگفتن تمایلات سادیسمی داره ولی چون خیلی خرجم می کرد و تو گوشم دوستت دارم میخوند قبول کردم صیغه ام کنه ... حالا فهمیده بودم چه اشتباهی کردم ولی دیگه دیر شده بود...کیان وحشیانه من را کتک میزد و من جیغ میکشیدم و اون هی میگفت-اها حالا حال میکنی هرزه... و به کتک زدنش ادامه میداد دقیقا فکر کنم بعد از ۳۰ ساعت که عین جنازه شدم ولم کرد و رفت...

nazaneen بازدید : 8 یکشنبه 17 شهریور 1392 نظرات (0)

سلام دوستان ممنون از نظرایی که ندادین، با این حال من ادامه میدمو یه قسمت کوچولو دیگه هم میگذارم...

خوب اینم قسمت ۲رمان حسود

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سلام به نظرتون چه نوع رمان هایی رو بگذارم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 39
  • بازدید ماه : 35
  • بازدید سال : 69
  • بازدید کلی : 445