loading...
saiti baraye roman

nazaneen بازدید : 7 یکشنبه 17 شهریور 1392 نظرات (0)

-مامان صبحانه رو بگذار برای بعد که اومدم،نتایج کنکور واجب تره مادر من...این همه درس خوندم حالا میخوام نتیجه بگیرم از این همه درس خوندن.

مامان-همین دوستت سحر که من زیاد ازش خوشم نمیاد،چون جلف و شبکه،ولی حداقل یه خوبی داره که اونم غذا خوردنشه ماشاءالله تا سفره رو درو نکنه دست بردار نیست...اون روز رو یادته که دعوتش کردی خونمون عین کسایی که از قحطی قرمه سبزی و ته چین مرغ و سالاد ماکارانی اومدن ۳بار بشقابش رو پر کرد و...

-مادر من اولا نوش جانش دوما من سحر نیستم و آرتمیسم سوما سحر مادر و پدرش ولش کردن و رفتن اونم خیلی وقته که یا خودش غذا حاظری مثل تخم مرغ و فیله مرغ و از این جور چیزا سرخ میکنه و میخوره یا این که از رستوران یا فست فودیا سفارش میده چهارما سحر دوست منه و منم دوستش دارم و بدونید که من همیشه پشتیبانشم.

مامان-حالا یه روزی میشه پشتتو خالی کنه و حتی مایه دردسرت هم بشه اینو یادت باشه ارتمیس خانوم.

-اوکی مامان جونم حالا دیگه من برم،بای بای...

مامان-حالا میخوای با سحر بری؟

-نه،احتمالا خوابه...زنگ زدم رو گوشیش جواب نمیده.

مامان-خوب به سلامت.انشاالله رتبه خوب میاری و نتیجه بیدار موندن ها و درس خوندن ها تو میگیری عزیزم.

-ممنون خداحافظ.

 

 

 

-

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سلام به نظرتون چه نوع رمان هایی رو بگذارم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 53
  • بازدید کلی : 429